اون روز كه بارون زد و يه پيامك رسيد كه باران امد....
سه بار خوندم تا فهميدم و خدا مي دونه چقدر شاد شدم از اومدنش كه باعث شادي پدر و مادري شد كه نيومده عاشقش بودن...
همونجوري كه تلفني گفتم اميدوارم باران بركت هميشگي روزگارتون باشه....
مباركه رضا جان
فقط يه مطلب: به نظر مياد عكس هايي كه گذاشتي يه كم حجمشون بالاست. آخه اخوي همه كه اينترنت پرسرعت ندارند
سلام
اين شعر زيبا هم تقديم به تو
دستي که به دست من بپيونددنيست
صبحي که رو ي ظلمتم خندد نيست
زنجير فراوان فراوان اما
چيزي که مرا به زندگي بنددنيست
(نقلي اززنده ياد حسين منزوي)
زيبا نوشتي اگه تونستي به ما هم سري بزن
تا بعدبدرود